- فراموش عهد (فَ عَ)
آنکه عهد و پیمان خود فراموش کند. که پابند پیمان نباشد. فراموشکار. بی وفا:
چو بیچاره شد پیشش آورد مهد
که ای سست مهر فراموش عهد.
سعدی
چو بیچاره شد پیشش آورد مهد
که ای سست مهر فراموش عهد.
سعدی
معنی فراموش عهد - جستجوی لغت در جدول جو
- فراموش عهد
آنکه عهد و پیمان خود را فراموش کند بی وفا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(وَ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
ازیادرفته. (ناظم الاطباء). متروک. منسی. (یادداشت به خط مؤلف). رجوع به فراموش شدن شود
